محل تبلیغات شما
 

 

عطار نیشابوری را در شعر زیر میتوان یک عارف مناجاتی دانست که خائف است از جلال و بُعد الهی و شکوه میکند از دوری خداوند:

اینجا که منم، پردۀ پندار بسی است

وآنجا که تویی پردۀ اسرار بسی است

با اینهمه پرده ها که اندر راه است

من در تو رسم یا نرسم کار بسی است

 

در عین حال، حافظ شیرازی که مشهور است به خراباتی بودن، خداوند را بسیار نزدیک می بیند و جسورانه می سراید:

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

 چنانچه ملاحظه می شود، عطار بین خود و خدا، پرده های متعددی می بیند اما حافظ جز خودش هیچ حائلی نمی بیند.

به طور کلی آن عارفی که بیشتر روی صفت جلال خداوند تمرکز میکند، سربزیر تر می شود و ترسان تر و خود را دوراز جایگاه رفیع الهی می پندارد، چنین عارفی به شدت ادب نگه میدارد و در اشعارش معمولا گریان است و خائف.

به چنین عارفی میگویند عارف مناجاتی، چرا که او معمولا از خوف صفات جلالیه خداوند در مناجات است.

اما آن عارفی که نگاهش بیشتر متوجه صفت جمال پروردگار است، نوع عشقش فرق می کند. عشقش جسورانه تر است. با خدا مثل یک دوست صحبت میکند. حتی ظاهراً طلب کار خداست. خدا را بسیار نزدیک و دم دست می پندارد وهر لحظه در انتظار عنایات اوست.

به چنین عارفی میگویند: عارف خراباتی.

اولی خوفی مودبانه دارد و دومی جذبه ای جسورانه. اولی آستانۀ درگاه را می بوسد و دست به سینه بیرون می ایستد. دومی را اگر از در راه ندهند از پنجره به درون می پرد. اولی از هیمنه و شکوه آستان الهی بر جایش میخکوب است. اما دومی، اول سرش را می فرستد و بعد به درون میجهد! اولی سجده میکند بر آستان و دومی می دود در آستان.

اولی را میگویند عارف مناجاتی و دومی را عارف خراباتی.

 نگفتنی است که پیامبران و هادیان الهی همیشه در میان این دو مقام در تعادلند.

 از شعرای معاصر هم میتوان به اشعار سهراب سپهری اشاره کرد که خداوند را بسیار نزدیک می بیند و می سراید:

وخدایی که در این نزدیکی است.

لای این شب بوها

پای آن کاج بلند

همچنین در بین معاصران شعری منسوب به آقای فاضل نظری است که به سبک خراباتیان سروده شده:

رسيده‌ام به خدايی كه اقتباسي نيست

 شريعتي كه در آن حكم‌ها قياسي نيست

خدا كسي ست كه بايد به ديدنش بروي

خدا كسي كه از آن سخت مي‌هراسي نيست.

به عيب پوشي » و بخشايش» خدا سوگند 

خطا نكردن ما غير ناسپاسي نيست

به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل

كه خودشناسي تو جز خدا شناسي نيست

دل از سياست اهل ريا بكن،خود باش 

هواي مملكت عاشقان سياسي نيست

 

تا آنجا که من دیده ام تعداد شاعران خراباتی از شاعران مناجاتی بیشتر است و بر عکس

 در میان غیر شاعران، تعداد عارفان مناجاتی بیشتر از عارفان خراباتی است. یعنی به نحو عجیبی:

هر چه میزان شاعرانگی! در یک عارف بیشتر شود

به همان میزان، خراباتی شدنِ او بر مناجاتی شدنش می چربد!

جالب است که در میان جماعت شاعران هم، هرچه سیالیتِ شعرِ یک شاعر بیشتر باشد و به قول معروف هرچه توانایی یک شاعر در سرودنِ  شعرهای " تَر" بیشتر باشد( مثل حافظ و سهراب سپهری و سعدی و)، مشاهده میشود که میزان جسارت او نیز بیشتر میشود و بااصطلاح، خراباتی تر می شود. اما هر چه به لحاظ آماری، تعداد کلمات ثقیل در شعر شاعران زیادترباشد، می بینیم که او مناجاتی تر میشود و ترس او در کلامش هویداتر می گردد.

مثلا نمونه ای از همین ترس را، در کنار کلماتِ ثقیل، در شعری از حکیم  ناصر خسرو می بینیم:

خدایا! راست گویم فتنه از توست/ ولی از ترس نتوانم چغیدن

اگر ریگی به کفش خود نداری / چرا بایست شیطان آفریدن

اگر مطلب به دوزخ بردن ماست / تعذر چند باید آوریدن

بفرما بی تعذر تا برندم / چرا باید به چشم عمرو دیدن

 

صرف نظر از وجه ادبیِ این تحلیل اگر بخواهم به وجه عرفانی موضوع نگاه دقیق تری بیاندازم به نظر من یکی از گمراه کننده ترین مراحل سلوک، همین تک بعدی بودن در اندازه نگه داری در بیم و امید است.

قطعاً نه افراط درخدا ترسی صحیح است و نه تفریط جسورانه.

من خودم به عنوان یک رهروی مبتدی همیشه میترسم که تعادل نگه ندارم.

 روزی کسی که دوستش دارم گفت:

خدا را نه با خود داشته باش

و نه در خود داشته باش

و نه دور از خود داشته باش.

خدا نه دور است و نه نزدیک

نه تو از خدا جدایی

و نه تو خودت، خدایی

 سعی تمام  کن در تعادل بین خوف و رجا، که خوف دائم خسته میکند نفست را و  بی پروایی هم بی ادب میکند و گستاخ.  همین گونه باش تا ان شاالله بمیری!!! فرقی نمیکند چگونه اما بعد از مرگ شاید فانی بشوی در آن مقامی که در آنجا نه رهرویی هست و نه راهی و نه عشقی و نه بیمی و نه نامی و نه رسمی و نه حتی کلمه ای.

 ان شاالله

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ

خدای من، به من ارزانی فرما، آخرین درجۀ گسستن از غیرخود و پیوستن به خودت را.

فرازی از مناجات شعبانیه امیرالمومنین

تعریف خود، در مکتب زوریخ SELF definition, at the Zurich Club

امر به خودشناسی در شعر بابا افضل کاشانی The order to consciousness in the poetry of Baba Afzal Kasha

نظر من در مورد نظر یونگ در مورد خداوند! !My opinion about Yung's opinion about God

خراباتی ,مناجاتی ,خدا ,یک ,میکند ,اولی ,و نه ,است و ,چنین عارفی ,خود داشته ,را بسیار ,چنین عارفی میگویند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها